در اين نوشته قصد دارم پيشنهادي را در خصوص مقدمه چيني براي مهاجرت به کانادا مطرح کنم. منتها پيش از مطرح کردن اين پيشنهاد لازم است چند نکته را يادآوري نمايم. من بارها بر چند مسأله تأکيد کرده ام. يکي اين است که مهاجرت مسافرت نيست و بايد براي آن برنامه ريزي کنيد و دقت داشته باشيد که در اين امر مهم نمي توان بي گدار به آب زد [لينک]. دومين مسأله اين است که پيش از مهاجرت به کانادا دانستن حداقل يکي از دو زبان رسمي کانادا (انگليسي و فرانسه) الزامي است. در بيشتر استان هاي کانادا، زبان رسمي انگليسي است (بجز کبک که زبان رسمي آن فرانسه است و نيوبرانزويک که تنها استان کاملاً دوزبانه کاناداست). با توجه به استاني که به آن مهاجرت مي کنيد حتماً تسلط به زبان رسمي آن استان را مد نظر قرار دهيد و فرض را بر اين نگذاريد که زبان را در محيط فرا خواهيد گرفت [لينک].
اما برويم سراغ اصل مطلب! به نظر نگارنده مهاجرت تغييري بزرگ در زندگي هر فرد است به طوري که مي توان آن را با “از صفر شروع کردن” مقايسه کرد. زندگي در محيطي با فرهنگ متفاوت، قوانين متفاوت، آب و هواي متفاوت، اصول اجتماعي متفاوت و شرايط اقتصادي متفاوت اگر از صفر شروع کردن نباشد به طور قطع تغييري بسيار جدي محسوب مي شود. به همين دليل پيشنهاد مي کنم اگر برايتان مقدور است سعي کنيد پيش از اين تغيير بزرگ، تغييري کوچکتر را تجربه کنيد. بعضي افراد قبلاً اين تغييرات کوچکتر را تجربه کرده اند؛ مثلاً کساني که به خاطر سربازي مجبور به زندگي در يک شهر با شرايطي کاملا متفاوت شده اند، يا دانشجوياني که در شهري بجز شهر خودشان تحصيل کرده اند و دست آخر کساني که براي مدتي در يک شهر ديگر مشغول به کار شده اند در اين مجموعه قرار مي گيرند. اگر در ميان اين گروه ها هستيد از خودتان بپرسيد چقدر در مقابل اين دست تغييرات انعطاف پذير بوده ايد؟ تا چه اندازه توانستيد با شرايط کنار بياييد؟ آيا توانستيد از شرايط به نفع خودتان استفاده کنيد؟
مثالي برايتان مي زنم: من و خانواده ام پيش از مهاجرت به کانادا شرايطي برايمان فراهم شد که مدتي در کشور امارت کار و زندگي کنيم. کشور امارات يک کشور مسلمان نشين است که شايد ?? الي ?? درصد خانم هاي آن محجبه هستند و محدوديت هاي زيادي نيز براي کارهاي خلاف شرع در آن وجود دارد. اين کشور از خيلي جهات شرايطي شبيه ايران دارد و از خيلي جهات شرايطي شبيه کانادا. از سوي ديگر کشور امارات پذيراي افراد خارجي زيادي است. نشست و برخاست با هندي و پاکستاني و کانادايي و عرب و غيره ما را براي زندگي در محيط چند فرهنگه کانادا آماده کرد. از طرف ديگر مسايلي نظير دوري از وطن و دوستان و آشنايان برايمان طبيعي شد و ياد گرفتيم چگونه راه خود را در يک محيط جديد و متفاوت پيدا کنيم. چون در مدت اقامت در امارات (يا بهتر بگويم شهر ابوظبي) به زبان انگليسي تدريس مي کردم و زبان اول مکالمه و مکاتبه من هم انگليسي بود براي کار در يک محيط انگليسي زبان بيش از پيش آماده شدم. بعضي مسايل جانبي هم کاملا برايمان حل شد، مثلا وقتي وارد کانادا شديم فروشگاه هاي زنجيره اي نظير مک دونالدز يا برگر کينگ و ايکيا و امثال آن برايمان تازگي نداشت. علي رغم اين تجربه متفاوت و جديد به دليل نزديکي فرهنگ مردم امارات به ايران و نيز اينکه از ابتدا مي دانستيم در شرايطي موقتي هستيم به ما کمک کرد که فشار روحي کمتري را تحمل کنيم و خودمان را براي شرايط دائمي کانادا آماده سازيم.
شما هم اگر قصدتان بر مهاجرت جدي است سعي کنيد تجربه اي اينچنيني داشته باشيد. اگر برايتان مهاجرت موقتي به يک کشور با شرايط نزديکتر به ايران نظير امارات مقدور نيست، سعي کنيد زندگي در يک شهر ديگر بجز شهر محل سکونت خود را تجربه کنيد. حتي اگر اين برايتان مقدور نيست سعي کنيد محيط کارتان را عوض کنيد. چنين تغييري مي تواند تجربه مفيدي باشد و آزموني براي بررسي شرايط روحي شما در مقابل مهاجرت. البته پيشنهاد من به اين معنا نيست که خداي نکرده تيشه به ريشه آنچه تا کنون کاشته ايد بزنيد. در صورتي اين تغيير کوچکتر را ايجاد کنيد که احساس مي کنيد آثار مثبتي هم خواهد داشت. خداي نکرده بي گدار به آب نزنيد. اين را نيز به خاطر داشته باشيد که خيلي ها بوده اند که قبل از مهاجرت به کانادا حتي مسافرتي هم به خارج از ايران يا کشور محل سکونتشان نداشته اند و در کانادا بسيار هم موفق شده اند. آنچه در بالا آمد صرفاً پيشنهادي است که لازم است با بررسي دقيق و تحقيق فراوان درباره انجام آن تصميم بگيريد.
اميدوارم به هر شکل که وارد کانادا مي شويد، بتوانيد به اهداف خوب خودتان برسيد و آينده اي روشن براي خودتان و خانواده تان رقم بزنيد.