پرفورمنس چیست

از مدرن تا پست مدرن
در ابتدای این نشست رامین اعتمادی بزرگ به تفاوت آثار هنری در دوران مدرن و پست مدرن اشاره کرد و گفت: «در دوران هنر مدرن، شاخصه‌هایی مثل خالص بودن هنر، خلوص ژانر هنری و خلوص متریال مطرح می‌شد. اما در دوره پست مدرن هنرهای بینابین مطرح شدند.»

او سپس، انتقال پایتخت هنری جهان از پاریس به نیویورک را به عنوان یک اتفاق مهم، سرآغاز ایجاد آزادی‌هایی در دنیای هنر و تولد هنر پست مدرن دانست و گفت: «در هنر اروپایی همه چیز مشخص و خط‌کشی شده است ولی هنر آمریکایی هیچ مرز مشخص و سختی ندارد.»

اعتمادی بزرگ که فارغ التحصیل کارشناسی نقاشی است و سابقه تدریس در مراکز آموزشی را دارد، درباره تفاوت آثار هنری در دنیای مدرن و پست مدرن گفت: «ما در دوره مدرن چیزی به نام «بدون شرح» زیاد می‌بینیم؛ اثری که نام ندارد. یعنی اثر باید به خلوصی رسیده باشد که احتیاج به توضیح و نام نداشته باشد. اما در دوره پست مدرن، توضیح اثر داریم. نام اثر خیلی مهم است و گاهی بخشی از اثر محسوب می‌شود. در دوره پست مدرن حتی گاهی زیبایی‌شناسی به خاطر رسیدن به یک مفهوم کنار گذاشته می‌شد. در حالی که در دوره مدرن، زیبایی شناسی حضور پررنگی دارد و مثل زبانی است که مخاطب باید با مطالعه، آن را فرا بگیرد.»

پرفورمنس؛ نقاشی با انرژی در فضا
امید هاشمی به آغاز کارش اشاره کرد و گفت: «من تئاتری بودم ولی همه چیز را کنار گذاشتم و آمدم در دنیای تجسمی، دلیلش هم دیدن یک عکس از یکی از اجراهای مارینا آبراموویچ بود. الان من فقط از طریق چند تا عکس و ویدئو می‌توانم به کارهایی که آبرامویچ در دهه 70 و 80 انجام داده دسترسی داشته باشم. اما معتقدم نمی‌شود با نگاه کردن به این‌ها چیزی یاد گرفت حتی ممکن است گمراه شویم. از طریق عکس می‌شود با پرفورمنس ارتباط برقرار کرد ولی عکس نمی‌تواند منبع آموزشی برای پرفورمنس باشد.»

هاشمی در مورد تاریخچه پرفورمنس گفت: «در دهه 50، 60 دلیل به وجود آمدن پرفورمنس، این بود که یک سری آدم به خاطر شرایط اجتماعی جامعه‌شان در اعتراض به یک سری کادرها که لزوما هم هنری نبودند مثلا بورژوازی، سرمایه داری و ... آن‌ها را در زمینه‌هایی که کار می‌کردند، شکستند. سال 2010 در ایتالیا نشستی بود که آبرامویچ در آن سخنرانی کرد. انتهای جلسه مخاطبی پرسید تعریف پرفورمنس چیست؟ و او گفت نمی‌توانم جواب سوالت را بدهم. فقط اگر بپرسی تعریف پرفورمنس برای شما چیه؟ می‌توانم جواب بدهم. هر هنرمندی یک تعریف و ساختاری دارد که در تمام دوران کارش هم ثابت نیست و تغییر می‌کند. حتی باید گفت در هر اجتماع و برهه زمانی، ساختار تغییر می‌کند.»

به گفته هاشمی، آبرامویچ پرفورمنس را این گونه تعریف می‌کند: «ساختاری است فیزیکی روانی که هنرمند در برابر مخاطب وارد آن ساختار می‌شود و از لحظه‌ای که دیالوگ انرژی برقرار می‌شود، هر اتفاقی که در این برهه زمانی مکانی بیفتد، جزوی از پرفورمنس است.»
او سپس به تعریف خیلی ساده‌ای از پرفورمنس اشاره کرد و گفت: «وقتی کسی که در دنیای هنر نیست، از من می‌پرسد داری چه کار می کنی؟! می‌گویم: مثل یک تابلوی نقاشی یا مجسمه است که فقط من به جای این که روی یک بوم یا روی کاغذ نقاشی کنم در فضا نقاشی می‌کنم و به جای استفاده از رنگ هم از انرژی استفاده می‌کنم.»

ویژگی‌های پرفورمنس؛ محوریت بدن، تکرارناپذیری، حادثه‌ای
رامین اعتمادی بزرگ نیز درباره تعریف هنر پست مدرن گفت: «در بخش کانسپت، تعریف مشخصی نمی‌توانیم داشته باشیم چون با ساختار پست مدرنیسم مشکل پیدا می‌کنیم. وقتی تعریفش می‌کنیم دیگر خودش نیست. اما منظور این نیست که هیچ تعریفی و هیچ خطی وجود ندارد. بهتر است بگوییم هاله‌ای وجود دارد که اگر از آن عبور کنید، دیگر هنر پست مدرن نیست.»

او ادامه داد: «بنابراین وقتی در مورد پرفورمنس صحبت می‌کنیم راحت‌تر است که بگوییم چه چیزهایی پرفورمنس نیست؛ باید یادمان باشد پرفورمر یک آرتیست تجسمی است و این کار یک کار تجسمی نه کار تئاتر یا سینما. پرفورمنس تکرارناپذیر است. در آن حادثه اتفاق می‌افتد و همیشه باید احتمال شکست برایش قایل شد. اگر از ابتدا پرفورمر همه پروسه را برنامه‌ریزی کند، پرفورمنس نیست. باید بخش‌هایی از کار نامعلوم باشد. دیگر این که در بیشتر موارد دخالت یا حضور مخاطب را داریم.»

اعتمادی بزرگ، محل برگزاری را هم خیلی مهم دانست و گفت: «محیط در پرفورمنس جایگاهی دارد. در 1960 پرفورمنس‌ها اصلا در گالری اجرا نمی‌شدند. مگر این که نقدی به خود گالری باشند. علاوه بر آن یکی از چیزهایی که در آن سال‌‌ها مهم بود، غیرقابل خرید و فروش بودن پرفورمنس بود. و البته این که در حافظه جمعی مخاطبان ثبت می‌شود. اما در پرفورمنس اولین چیزی که واقعا مهم است، محوریت بدن است؛ نه حضور فیزیکی که حضور ذهنی هنرمند.»

فلسفه شخصی پرفورمر
امید هاشمی درباره مرز پرفورمنس بودن یا نبودن یک اثر هنری گفت: «برای من یک جا هست که می‌گویم دیگر پرفورمنس نیست. جایی که هنرمند دیگر نمی‌تواند از فلسفه شخصی‌اش دفاع کند. در مفهوم، فرم، انتخاب مکان، نوع اجرا یا هر چیزی اگر نیم قدم به هر دلیل و توجیهی، کنار بکشد، دیگر من اسمش را پرفورمنس نمی‌گذارم.»
 
امید هاشمی صداقت و عمیق شدن را برگ برنده پرفورمنس دانست و گفت: «باید راست بگویی. اینجاست که همه، از آمریکا تا چین، با کارهای جویس ارتباط برقرار می‌کنند. دلیلش این است که آن قدر در درون خودش رفته و به جایی از انسانیت رسیده که بین همه مشترک است. شاید من فقط تا جایی عمیق شوم که همشهری‌های خودم مرا درک کنند یا دوست من به حدی عمیق شود که ایرانی‌ها فقط با کارهایش ارتباط برقرار کنند.»

اعتمادی بزرگ، پرفورمنس را «زندگی» نامید و گفت: «پرفورمنس با حافظه در رابطه است. با آینده در رابطه است ولی در حال اتفاق می‌افتد. دروغ در آن وجود ندارد. همه چیز واقعی است. هنرمند برای یک لحظه خودش را آماده می‌کند و در آن لحظه خودش را در موقعیتی می‌گذارد که آن حادثه برایش اتفاق می‌افتد. برای یک بازی آماده نمی‌شود. مثلاً اگر می‌خواهد درباره اضظراب صحبت کند، واقعاً آن اضطراب را برای خودش ایجاد می‌کند. و عکس‌العمل‌ها واقعی است پس پرفورمنس خود زندگی است.»

بندبازی که همه کار می‌کند بجز بندبازی!
در بخشی از نشست، احمد رئوفی، مسئول گالری متن، درباره مرز بین یک حرکت ژانگولر یا بندبازی و یک پرفورمنس سئوال کرد و امید هاشمی در جواب به این سوال گفت: «یک بندباز، بندبازی می‌کند ولی یک پرفورمری که در یک گالری بندبازی می‌کند، همه کار می‌کند به جز بندبازی. از استادم نقل قول کنم که می‌گفت اگر یک شیرینی خیلی خوب را در قنادی بپزی، یک قناد خوب هستی ولی اگر همان شیرینی را در گالری بپزی، یک هنرمند خوب هستی. اینجا بحث کانسبت و فلسفه پشت کار مطرح می‌شود.»

اعتمادی بزرگ هم در  گفت: «دو مولفه هست. آرتیست باید بداند چه می‌کند و این که کارش در جواب به یک اتفاق باشد. ببینید، ما سفره هفت سین می‌چینیم. می‌توانیم بگوییم این‌ها عناصری هستند کنار هم چیده می‌شوند و مفهومی دارند پس سفره هفت سین یک چیدمان است. اما چون به این قصد چیده نمی‌شود. چیدمان نیست. یا شاید بگویید چرا تعزیه پرفورمنس نیست؟ دلیلش این است که به قصد اثر هنری ساخته نمی‌شود. اما اگر هنرمندی به قصد اثر هنری این را اجرا کند، پرفورمنس است. پس نمی‌توانیم بگوییم ما از 2000 سال پیش در ایران پرفورمنس داشتیم! چون به این قصد ساخته نشده بود.»
 
مازوخیست نیستم
هاشمی درباره پرفورمنس بی‌پروا گفت: «می‌خواستم فضا کوچک باشد و تعداد آدم‌هایی که هر بار می‌آیند، کم باشد. من نه بندبازم نه مرتاض. مهمترین کمکی که خرده‌شیشه‌ها به من کردند، این بود که باعث شدند من در لحظه و زمانی که هستم، حضور داشته باشم. تعدا زخم‌‌های که کف پایم است، تعداد دفعاتی است که تمرکزم را به هر دلیلی از دست داده‌ام. اگر تمرکزم سر جایش بود، یک زخم هم نباید برمی‌داشتم.»

او ادامه داد: «با این پرفورمنس‌ها قصدم این نیست که بگویم آدم قوی‌ای هستم. تمام تلاشم این بود که انرژی ایجاد کنم و اینجاست فرق من و آقایی که در سیرک کار می‌کند. حتی می‌خواهم بگویم جرات انجام این کار را تنهایی ندارم. اگر اینجا گالری نبود و مخاطبی نبود. این کار را نمی‌کردم. من مازوخیست نیستم و در خانه خودمان، هیچ وقت جرات انجام این کار را ندارم اما اینجا یک دیالوگ انرژی بود که جواب می‌داد.»

امید هاشمی سپس به پرفورمنسش با عنوان «من اینجام» که سال پیش در تهران اجرا شد، اشاره کرد و گفت: «نوشته بودم تا زمانی روی یخ می‌ایستم که از درد بگذرم. بحث درد کشیدن نیست. من اتفاقا سراغ کارهایی می‌روم که ازشان می‌ترسم. می‌خواهم از این ترس رد بشوم. اگر از اول بدانم کاری را می‌توانم انجام بدهم و تا آخر بروم جذابیتی برایم ندارد.»

احمد رئوفی، هم درباره پرفورمنس بی‌پروا و در پاسخ به یکی از مخاطبان گفت: «هنرمندان گاهی برای این که بتوانند بر مخاطبان تاثیر بیشتری بگذارند، سعی می‌کنند موضوعی را به صورت اغراق شده به سمع و نظر مخاطب برسانند. این کیفیت اغراق شده به علت مشکلاتی که در جامعه ما وجود دارد، امکان‌پذیر نبود. این اثر تلاشش بر این بود که مخاطب را درگیر لحظه به لحظه وقوع خطر و درک این ترس کند. بنابراین اغراق بخشی از اثر است. این یک نوع کیفیت برخورد است که در اکثر آثار وجود دارد.»

به خودمان اجازه تجربه کردن بدهیم
اعتمادی بزرگ درباره تاثیر حضور مخاطب در آثار هنری پست مدرن گفت: «در حالت کلی مخاطب کامل‌کننده اثر هنری است. گاهی با حضورش و گاهی با عدم حضورش. من پرفورمنسی درباره قذافی داشتم. اثرم چه مخاطب می‌آمد چه نمی‌آمد، شکل می‌گرفت اما تعداد مخاطب در اثرم تاثیر داشت. نقش مخاطب فقط فیزیکی نیست.»

امید هاشمی با اشاره به پرفورمنس بی‌پروا گفت: «بعضی‌ها اعتقاد دارند مخاطب می‌تواند دخالت کند ولی بعضی‌ها نه. من دوست داشتم واقعاً تا آخر 4 ساعت بروم. نمی‌خواستم 3 ساعت و 59 دقیقه بشود. برای همین خواهش کردم تعداد مخاطبانی که هر بار داخل اتاق می‌شوند، کم باشد و مخاطبان روی رد شیشه‌ها حرکت نکنند. دوست نداشتم کسی دخالت کند.»

او صحبت‌هایش را این گونه ادامه داد که: «من اعتقاد دارم ما آدم‌ها 5 حس نداریم. خیلی بیشتر از این‌ها آنتن برای دریافت و ارسال داریم ولی آن‌قدر استفاده نکرده‌ایم که باور کردیم وجود ندارند. من به این باور رسیدم که وجود دارند و دنبالشان هستم. یک سری چیزها مثل حضور مخاطب، شیشه یا یخ چیزهایی هستند که به من کمک می‌کنند به این حس‌ها برسم. وقتی وارد آب سرد می‌شوید، این ذهن است که اجازه تاثیر روی بدن را می‌دهد یا نمی‌دهد.»

هاشمی گفت: «اعتقاد دارم پرفورمنس با ناخودآگاه مخاطب در ارتباط است. امیدوارم روی ناخودآگاه حتی یکی از مخاطبان این تاثیر را بگذارم که از این محدوده‌‎های فیزیکی روانی بگذرد. بحث روی شیشه راه رفتن نیست. فقط به این فکر کنیم که می‌شود رد شد.»

رامین اعتمادی بزرگ در پایان نشست «پیشنهادی را که سال‌ها پیش به خودش داده بود» با حضار مطرح کرد: «وقتی می‌رویم به دیدن کار کسی که به عنوان آرتیست در جامعه پذیرفته شده، بهتر است که به جای این که مدام فکر کنیم خوب است یا بد و کجاها را باید تغییر داد، خودمان را جای آرتیست بگذاریم و از دریچه او جهان را نگاه کنیم؛ هر چند تلخ و دردناک. به آرتیست اعتماد کنیم و یک بار با او تجربه کنیم. قطعا او به درجه‌ای از اتفاق رسیده که به عنوان آرتیست قبولش کرده‌اند. از چیزهایی گذر کرده‌. به خودتان اجازه تجربه بدهید.»

«هنر؛ زبان نو» عنوانی ‌است که گالری «متن» برای 22 برنامه اجرا، چیدمان و ویدئوآرتی که از 17 شهریور تا 17 مهر ماه برگزار می‌کند، انتخاب کرده است.
 

بر این اساس، 13 ویدئو آرت، چیدمان و اجرای دیگر از این مجموعه باقی مانده که در روزهای 30 و 31 شهریور ماه، 1، 2، 3 ،7، 13، 14 و 17 مهرماه از ساعت 16 تا 20 در محل گالری متن واقع در اصفهان، میدان آزادی، بلوار دانشگاه، کوچه خوشاب، پلاک 5 برگزار خواهند شد.
  وبلاک آموزشی